http://www.magiran.com/ppdf/nppdf/2387/p0238712350151.pdf
ايستادن بر لبه تيغ
گفت وگو با دلبر شهباز هنرمند مفهومي و نقاش به بهانه نمايشگاهش در تهران
نويسنده: عليرضا اميرحاجبي
از زماني كه هنرمندان نهضت پاپ آرت اقدام به تركيب هنر و زندگي روزمره كرده اند، سال هاست كه مي گذرد اما گويا زندگي خسته كننده هر روزه، براي هنرمندان كهنه و نخ نما نمي شود. حال مقولات جديدي نيز بدان اضافه شده است. موقعيت انسان به عنوان يك مرد يا يك زن. تنهايي ها، افسردگي و بسياري ديگر از فاكتورهاي زندگي مدرن به هنر معاصر وارد شده اند.هنر مفهومي، در اين زمينه جلودار نهضت هاي هنري است. موضوعات متنوع و جالب توجهي در اين هنر بازنمايي مي شود كه از ديدگاهي شخصي بيانگر هراس ها، دلواپسي ها، اضطراب ها، تبعيض ها و تراژدي هايي است كه گرداگرد هنرمند مي چرخد.دلبر شهباز نيز از همين دسته هنرمندان است كه مانند يك حسگر با جذب تمامي اين چالش ها با بياني كاملاقدرتمند نقطه نظرات و ايده هاي خود را به مخاطب ارايه مي دهد. هنر شهباز بدون اغراق است، درخشان، ساده با رنگ مايه هايي از فانتزي هاي كودكانه كه مخاطب را به وجد مي آورد.نمايشگاه اخير شهباز در گالري حنا، فرصت مناسبي بود تا در گفت وگويي صريح، تمايلات و آرزوهايش را نه از طريق هنرش بلكه از طريق كلامش بشنويم.
گستره رسانه هايي كه از آنها بهره مي گيريد وسيع است. از چيدمان گرفته تا ويديو آرت، عروسك سازي، مجسمه و نقاشي. دليل اين تنوع چيست؟ چرا بر يك رسانه تمركز نداريد؟
اين يك نوع انتخاب است. بايد ديد براي يك موضوع مشخص چه رسانه اي بهترين جواب را خواهد داد. هر رسانه ويژگي هاي خود را دارد. وقتي به سراغ فرشته ها رفتم بايد مشخصا از حجم استفاده مي كردم. انتخاب رسانه در كار من بسيار مهم است. روي هيچ رسانه ايي هم نمي شود تمركز كرد چون روش ها متنوع هستند و نكته بعد اينكه به هيچ وجه دنبال اين نيستم كه نقاش باشم يا مجسمه ساز، هدف من انجام و ارايه يك كار هنري است.
به طور مثال، اگر مجموعه Deja vu را عكاسي مي كرديد تاثيرگذاري كمتري داشت تا چيدمان؟
در پروژه Deja vu قصد من نشان دادن فضاي محصور و كادربندي شده مقوله عروسي بود. يعني با ازدواج كردن، انسان ها وارد يك چارچوب ويژه مي شوند. چارچوبي كه هم واجد لذت است و هم رنج. انتقال اين مفهوم براي شخص من با يك چيدمان قابل اجرا بود. از خودم صدها بار سوال مي كنم كه عكاسي كنم بهتر است يا چيدمان، ويديو بهتر است يا نقاشي. تا در نهايت به پاسخ قطعي مي رسم.
ايده ها و موضوعات براي شما از ابتدا در ذهن تان با رسانه پيوند دارد يا بعدا به رسانه مي رسيد؟
خير، در ابتدا با يك دغدغه با يك مفهوم آغاز مي شود. يك درگيري ذهني با يك مفهوم شروع همه چيز است.
آيا تا به حال اين اتفاق برايتان افتاده كه از انتخاب يك رسانه پشيمان شويد؟
خير، چون قبل از انتخاب نهايي با روش آزمون و خطا تمام گزينه ها را امتحان كردم و در نهايت به يك جواب قطعي رسيدم. در ويديو آرت «هايكو، زني كه گفت ها» كه در آشپزخانه تصويربرداري شد، رسانه ويديو بهترين راه براي نمايش دادن تنهايي، قالب هاي زندگي روزمره و محصورشدگي اين زن بود. بخشي از زنان. هفتاد درصد زمان زندگي را در آشپزخانه سپري مي كنند. من تلويزيون را در يك ديگ گذاشتم و تصوير از درون آن پخش مي شد كه مفهوم محصور شدن را تشديد كند.
روش شما در بيان موضوعات يك روش انتقادي است. مثلانقد به موقعيت زنان در جوامع امروزي. اما نوع انتقاد كردن تان پرخاش جويانه و عصبي نيست. يعني خيلي آرام انتقاد مي كنيد، آيا اين آرامش در بيان، تاثيرگذاري را كاهش نمي دهد؟
قبول دارم كه كارهايم آرام و لطيف هستند. دليل اش هم كاراكتر خودم است. من با عصبيت و داد و فرياد نمي توانم به هدفم برسم. من با پررويي حرف نمي زنم، يعني نمي توانم حرف بزنم. نكته ديگر اينكه من نمي خواهم در موضوعي اغراق كنم. نمي خواهم چيزي را به زور در چشم مخاطب فرو كنم. يك دغدغه ايي وجود دارد كه آن را ارايه مي دهم. آشپزخانه يك واقعيت است. يا آخرين كارم در گالري حنا. اينها واقعيات تاريخي و اجتماعي ما هستند. زن در برخي جوامع فقط نظاره گر است يك موجود منفعل. خوب اين يك واقعيت است كه بدون اغراق و ژست هاي عصبي هم مي توان آن را نشان داد.
پس مي توان حدس زد كه موقعيت تاريخي و اجتماعي زنان مهم ترين دغدغه شما و محور آثارتان هستند. آيا اين حدس درست است؟
خير. هيچ اصراري بر تمركز روي اين مقوله ندارم. من به موج ها و ايسم هاي منطقه اي و جهاني نگاه نمي كنم. هويت شخصي خودم محور اصلي است؛ فكرها، زخم ها، آرزوها. من وارد دام ها و تله هاي كلامي نمي شوم. هويت هر انسان بر پايه جنسيت اوست. نگاه جنسيتي دارم اما در گونه بندي هاي عقيدتي قرار نمي گيرد.
زندگي روزمره از چندين و چند دهه پيش مورد توجه انديشمندان و هنرمندان بوده است. از لوازم و اشيا يا كنش ها و عادات روزمره. زندگي روزمره چيز زيبايي نيست، چون تكراري است. اين روند تبديل روزمرگي به سوژه هنري چگونه در ذهن و كنش هاي شما شكل مي گيرد؟ از روزمرگي خسته مي شويد؟
مسلما من هم مثل همگان در لحظاتي از اشيا و زندگي تكراري و محيط خسته مي شوم. در نمايشگاه آثارم در گالري گلستان در«هبوط يك فرشته» روزمرگي رابه مخاطبان و خودم يادآوري كردم، كه مي توان نگاهي جديد به زندگي داشت. به همين دليل بود كه مجموعه ايي از فرشتگان را به عرصه عمومي آوردم تا زندگي مادي را تجربه كنند. روزمر گي براي فرشته جذاب است. آنها براي اولين بار عاشق شدند، آرايش كردند، به خود در آينه نگاه كردند و ... در چنين وضعيتي تعريف و تصوير جديدي از روزمر گي به دست مي آيد.
يك مساله مناقشه برانگيز در هنر و به طور كلي در زندگي، موضوع قضاوت است كه در آثار شما هم كم و بيش ديده مي شود. اين مساله را چگونه تفسير مي كنيد؟
گويا جامعه اين حق را به خود مي دهد كه مرتبا به قضاوت در قبال زنان بپردازد. همه قاضي هستند. يك قدرت و توانايي نانوشته است. در منزل، در محل كار، در جمع هاي دوستانه. اين روش قضاوت كردن آزاردهنده شده است.
با قضاوت مخاطب آثارتان موافق هستيد؟
كاملاموافقم. با قضاوت هاي مخاطبان بسياري از نكات برايم روشن مي شود. در هنر، قضاوت مخاطب اهميت دارد. كار مي كنيم تا در معرض ديد و قضاوت قرار گيريم. با ارايه كار من يك بحث را به ميان مي كشم. در عرصه زندگي شخصي قضاوت ها آزاردهنده هستند اما در عرصه كار هنري لذت بخش. در ويديو آرت آشپزخانه يا همان هايكو، زن از طرف ديگران قضاوت مي شود و مجبور است توضيح دهد اما هيچ كس حرف او را نمي فهمد.
يعني انسان ها با نوعي «زبان نفهمي عام» روبه رو هستند. هيچ كس حرف ديگري را نمي فهمد. رسانه هاي هنري زباني است كه با حرف و كلمه كمتر سر و كار دارد و تصوير جاي كلمات و حرف را مي گيرد. شما چقدر توانسته ايد آن چيزهايي را كه با كلام و مكالمه گفته و ديگران نفهميدند با هنر انتقال دهيد؟
در قالب هنري موفق تر هستم تا در صحبت كردن. در مكالمه رودررو طرف مقابل حالت دفاعي به خود مي گيرد اما در برابر يك اثر هنري كمتر چنين واكنش هايي را شاهد هستيم.در قالب آثار هنر كل يك موضوع ارايه نمي شود بلكه يك جز از كل ماجرا بيان مي شود. اين به درك راحت تر موضوع كمك مي كند. كار كردن براي من درست مثل حرف زدن است.
در برخي موارد ايده آنقدر قوي و تاثيرگذار است كه روي زيبايي اثر منفي مي گذارد يعني به نحوي زيبايي فداي ايده مي شود. براي شما كدام يك اهميت بيشتري دارد؟
اولويت با مفهوم و ايده است. زيبايي خيلي تعريف هاي متعدد، متكثر و شخصي دارد. حتما زيبايي مورد نظر خودم را در اثر رعايت مي كنم. اما امكان دارد مخاطب جور ديگري فكر كند و كار را زيبا نبيند. يك اثر مي تواند گروتسك باشد تلخ و دردآور باشد اما زيبا هم باشد.
رنگ و تنوع رنگي در آثار شما به وضوح ديده مي شود. دليل اين انفجار رنگ چيست؟
در شهري زندگي مي كنيم كه به شدت بي رنگ و خاكستري است. كمبود رنگ داريم. دوست دارم وقتي مخاطب وارد نمايشگاه من مي شود لذت ببرد. اين تجربه ايي بود كه در هر دو نمايشگاهم در گالري گلستان داشتم و مخاطبان خيلي از رنگ ها لذت بردند. آرزو دارم روزي اجازه اين كار را داشته باشم كه ديوارهاي شهرمان را رنگ آميزي كنم ...
.
چه رنگ هايي؟
صورتي، سبز، قرمز، زرد، ... زرد جيغ (خنده)
پس اين نوعي رنگ درماني يا هنر درماني است؟
حتما. براي خودم كه اين چنين است.
اما كارهاي شما افسرده نيست. با اينكه انتقاد داريد. موافق هستيد؟
درست است. در نهايت دوست دارم مردم خوشحال شوند و خودم هم همينطور.
به همين دليل هنر شما نه كاملاواقع گرايانه است و نه آرمان گرا. درست حدس زدم؟
بله، هميشه دوست داشتم آثارم تركيبي باشند از حقيقت خيالي و حقيقت واقعي كه در بيرون مي گذرد. نزديك كردن اين دو فاكتور بهترين تعريف براي هنر من است.
تعداد نمايشگاه هاي شما نسبتا زياد است. فعاليت هايتان هم همينطور. دليل اين پركاري چيست؟
شايد در اين دوره اينطور شده. زياد كار مي كنم. دو سال است كه فشرده كار مي كنم. شايد در آينده نتوانم حرف بزنم.
چرا؟
نمي دانم. بايد قبول كرد كه نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم. روي لبه تيغ راه مي رويم. وضعيت مان ناپايدار است. تا وقت داريم بايد كار كنيم، چون در حال حاضر دغدغه هاي مان زياد است.
فضاي هنرهاي تجسمي در ايران را چگونه ترسيم مي كنيد؟ از هنرهاي ديگر جلوتر است؟
نمي توانم دقيق بگويم جلوتر است يا عقب تر. اما در حال حاضر فضاي خوبي براي هنرهاي تجسمي به وجود آمده. فعاليت هنرمندان بسيار زياد شده. هنر ايران در جهان شناخته شده تر است.
حراج ها در اين ميان كمك كردند. اين استقبال جهاني باعث ايجاد انگيزه مي شود. براي مردم ايران هم مقوله هنر جا افتاده تر شده، يعني شغل هنري مورد قبول مردم است. 10 سال پيش براي خانواده اي اصلاپذيرفته نبود كه فرزندش مثلانقاش باشد. تعداد گالري ها زيادتر شده و بازار هنر تجسمي رونق گرفته است.
در زمينه هنرهاي مفهومي چه فكري مي كنيد؟
در حوزه مفهومي هم اتفاقات بسيار خوبي افتاده. در جهان به خوبي از آثار مفهومي ايراني استقبال مي شود. اميدوارم كه اقتصاد و هنر در بخش مفهومي هم تكاني بخورد. ويديو آرت ها نيز فروش داشته باشد. در عرض يك سال گذشته خريداران جهاني به سراغ ويديو آرت هاي ايراني آمده اند. اين خيلي پيشرفت بزرگي است. موقعيت هاي جديدي به وجود آمده كه اميدوارم هنرمندان بتوانند از آنها استفاده كنند.